سفر به دیار خدا

 

 

 

آه ، مادر ! ...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم

بایداین بار به غوغای قیامت برسم

من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش

لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم

آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟

طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم

سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز

این‌چنین کال نمانم به شهادت برسم

 

محمد مهدی سیار

 

بانو ...

بسم الله الرحمن الرحیم




بانو ، شما چقدر لطیفید، ساده‌اید
آیینه‌اید، مثل خدا بی افاده‌اید

گرمید و زیر سایه‌ا‌تان می‌شود نشست
کوهید، جنگلید، درختان جاده‌اید

کوریم اگر نه صفحه‌ی دفتر سفید نیست
ایشان نوشته‌اند، شما شرح داده‌اید

دست طلب به دامنتان می‌شود نزد؟
ما اوفتاده‌ایم، شما ایستاده‌اید

ما تحفه‌ای به غیر ارادت نداشتیم
سست است، رد کنید که صاحب اراده‌اید

لبهایتان چرا به سخن وا نمی‌شود؟
ای خوش به حال مهر که بر لب نهاده‌اید

از ابروانمان گره بسته وا کنید
بانو شما که صاحب رویی گشاده‌اید

آدم که مثل معجزه نازل نمی‌شود
نورید، آیه‌اید، ز مادر نزاده‌اید

پیچیده اید و سخت ولی سخت نیستید
بانو شما چقدر لطیفید، ساده‌اید

 

ابوالفضل زورویی نصرآباد