این عشق الهی است .....

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

چند روز قبل از انتخابات تحلیل اکثریت روزنامه های معتبر هند این بود که برنده ی انتخابات ایران دکتر سعید جلیلی خواهد بود . البته پیش از روزنامه های هندی ، روزنامه ی واشنگتن پست هم طی یک مقاله همین مطلب را نوشته بود و به نظر می رسد که روزنامه نگاران هندی  ترجمانی از این نوشته را باز نشر داده بودند . آبشخور این نوشته ها هم از آن جا ناشی می شود که در خارج از کشور واقعا این تفکر  بر تحلیل گران و سیاسیون حاکم هست که رئیس جمهور ایران را نه مردم بلکه رهبر ایران تعیین می کند و با توجه به سوابق دکتر سعید جلیلی این تحلیل به شدت بر مقالات این روزنامه ها سایه افکنده بود .   یادمان نرفته که پیش از ثبت نام سعید جلیلی همه ی تحلیل ها مبنی بر پیروزی دکتر ولایتی یا دکتر حداد عادل خواهد بود . این تحلیل های ناشیانه و بدون توجه با واقعیت کشور تا جایی پیش رفت که شبکه ی دروغ پراکنی بی بی سی تا نیم ساعت قبل از اعلام نتایج اولیه هم  در حال ارائه تحلیل بود و در همین شبکه گفته می شد که با توجه به تاخیر در اعلام نتایج حکومت در حال جابجایی آرا به نفع دکتر جلیلی است .

امروز که دو روز  از اعلام نتایج انتخابات می گذرد روزنامه های هندی همچون همه ی شبکه ها و روزنامه هایی که در این چند ماه گذشته همه ی تلاش خود را به خرج دادند تا به مردم بقبولانند که انتخابشان تاثیر ندارد ، شروع کرده اند به ماست مالی تحلیل ها و ابراز تعجب از این که مگر این انتخاب امکان دارد ؟

به راستی که مردم با حضور بایسته و شایسته ی خود در انتخابات و خلق حماسه ی سیاسی بر اتهام تقلب در انتخابات ۸۸ مهر « باطل شد » زدند . مردم ایران به راستی شگفتی آفرین هستند . یقین دارم که در هیچ جای دنیا دموکراسی چنین جلوه ی پر شوری ندارد . مردم اینچنین قدرتمندانه از آرمانشان دفاع می کنند و بر دعوت رهبر عزیزشان لبیک می گویند و بی ان که به حرف یاوه گویان توجهی داشته باشند . حقیقتا این عشق را مگر می شود تحریم کرد ؟

 

 

 

تریبون ...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

نکته ی اول : هرچند شدیدا معتقدم که همدلی بیش از همزبانی تأثیر خواهد داشت و در آخر کسی برنده ی این حماسه سیاسی است که بتواند دل های مردم را با خویش همراه کند اما تعجب می کنم از این آدم های بزرگ که قرار است سخنگوی ملت بزرگ ایران هم باشند در جهان . لازمه ی سخنگوی خوب بودن ، «سخن خوب » گفتن و « خوب سخن » گفتن است . متاسفانه در میان نامزدها کسی که فن بیان و سخنوری داشته باشد نمی بینیم . یک سیاستمدار باید حداقل هایی از سخنرانی و فنون مناظره و مذاکره را بلد باشد . مخصوصا سیاستمداران که نیمی از وقتشان به سخنرانی خواهد گذشت . حداقل حسنش این است که اگر در زمان سخنرانی از فکر کردن و کار کردن متوقف شده اند بتوانند مستمعین خویش را به فیضی نایل آورند . این هم خودش طرفه غنیمتی است . فن بیان آنقدر مهم است که از قرن های پیش از میلاد مسیح در میان فلاسفه و بعدها در میان متکلمان جایگاه ویژه داشته است وکتاب های فراوانی در این زمینه نگاشته شده و چه بسیار کسانی که با استفاده بجا از فنون بیان توانسته اند ایده های خود را جهانی و ماندگار کنند .امام علی علیه السلام یک نمونه از سیاستمداران تاریخ است که آنچه باعث شده سخنان او ثبت در تاریخ شود فصاحت و بلاغت او در گفتار بوده است و سید رضی - جمع آوری کننده نهج البلاغه - در مقدمه بدین نکته اذعان دارد.


نکته ی دوم : نکته ی دوم :ضعف در ارائه برنامه ها و راهکارها را هم باید به این مطلب اضافه کنم . برنامه ها و سخنان نامزدهای جوری است که اگر ایده ها وحرف های هر کدام را  -  بی آنکه اسمی از  صاحب برنامه  برده شود - عرضه گردد مخاطبان تشخیص نخواهند داد که این برنامه از کدام نامزد است . یک سری شعار و سیاه نمایی از وضعیت موجود و ارائه تصویر یک ملتی که در پرتگاه سقوط است شاه بیت سخنان اکثریت نامزدهاست . اغلب می کوشند وضعیت کنونی مردم وکشور را فلاکت بار نشان دهند و همه ی آنچه را که دشمنان نظام -  از طریق بنگاه های سخن پراکنی - در باره ی ناکارآمدی نظام وانقلاب تبلیغ می کنند را از صدا وسیمای خودمان فریاد بزنند . جالب این که اکثریت آنان در چند سال اخیر دارای سمت های بزرگی در نظام بوده اند اقلیتی هم وجود دارد که یا کمی  با برنامه اند و یا کمی منصف .


نکته ی سوم : حالا چرا مناظره ها بی روح است ؟  حتمال یکی دلایلش این است که در ارائه برنامه ها هیچ تفاوتی نیست که رقیب بتواند آن را نقد کند و اگر هم جایی می بینید که جذابیت کاذبی بوجود می آید همانجایی است که در روش آن در مناظرات ۸۸ آغاز شد . یعنی مچ گیری و اتهام افکنی بدون حضور شخصی که به او تهمت زده می شود . سیاه نمایی و انداختن توپ به زمین کسی که در آنجا نیست . مقام معظم رهبری شاخص را به نامزدها دادند که « اگر در خانه کس است یک حرف بس » خواهد بود.


نکته ی چهارم : دو خصیصه منفی اخلاقی که در نطق اکثر نامزدها مشاهده می شود یکی خودستایی  بیش از اندازه است و دیگری « عطش » برای نشاندن خود در جایگاه ریاست جمهوری  است .
 اغلب نامزدها بسیار از خودشان  تعریف می کنند و به قول معروف خیلی خودشان را تحویل می گیرند . این درحالی است که خودستایی در اسلام از ویژگی های مذموم  برای یک انسان بر شمرده شده و اگر کسی مسئولیت دارد و یا در معرض مسئولیت بزرگتری است باید بیش از دیگران به فضیلت خودستایی نکردن آراسته باشد  تا وقتی که در مسئولیت قرار گرفت تعریف دیگران او را خوش نیاید . شاید گفته شود این از ویژگی های تبلیغات است اما اگر قرار  است کسی رئیس جمهور ملتی بزرگ و بر محور  شریعت اسلام باشد بدون شک باید بری از خود تعریفی و خود ستایی و خوشنودی از خود  باشد .
و ضعف دیگر عطش برای نشاندن خود بر مسند دولت است . ذکر مرتب  این نکته است که « اگر من رئیس جمهور بشوم » ، « اگر من توفیق خدمت در ریاست جمهوری را داشته باشم » ، « دولتی که من ایجاد خواهم کرد »  « دولت من...»  ناشی از عطش فرد برای احراز چنین سمتی است و تکرار این حرف ها از وزانت شخص می کاهد.  در حالی که این افراد هم اکنون جایگاه کمی در نظام ندارند و عرصه ی انتخابات عرصه ی ارائه خود نیست بلکه عرصه ای برای ارائه برنامه است و بعد از ارائه برنامه و انتخاب توسط مردم فرد می تواند از دولتی سخن بگوید که حالا دولت اوست . البته این افراد که انصافا آدم های بزرگی - هر کس در حد و قواره ی خودش  و همه قابل احترام - هستند و هر کدام دارای ویژگی های مثبت و شایسته ی فراوانی هیتند و « اثبات شی نفی ما عدا » نمی کند .


نکته ی پنجم  : ....شما بفرمایید

 

همدلی از همزبانی بهتر است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گروه موسیقی در دانشگاه علیگره 

در محوطه ی مرکز تحقیقات زبان فارسی دانشگاه اسلامی علیگره صندلی چیده شده بود . بعد  از آواز خوانی یک زن - سر و روی پوشیده که اتفاقا فقط چشمانش پیدا بود  وملبس بود به لباس زنان عرب - که شعر حافظ ( اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را ....) را با صوت حزین و با لهجه ی هندی می خواند ، خانم صفوی ، رئیس مرکز تحقیقات زبان فارسی - که خود را از نوادگان شاه عباس می داند ومی خواند - چند دقیقه ای صحبت کرد و بعد هم در حضور رئیس دانشگاه اسلامی علیگره - که یک سرهنگ بازنشسته است با شباهت زیادی که به جهانگیر الماسی خودمان دارد -  از چند کتاب رونمایی شد . نویسندگان کتب اغلب جوان و با عناوین دکتر و پرفسور که در زمینه ی ادبیات فارسی کتاب نوشته بودند . درباره ی این کتاب نویسی  هم مفصلا باید برایتان بنویسم واین جا مجالی نیست .
شام  صرف شد با غذاهایی هندی و ایرانی . اگر بستنی را چاشنی ای شام نکنند تا ساعت ها باید سوزش فلفل را که زبان شروع کرده و مری و معده را شعله ور ساخته بسازیم .
غرضم از این مقدمه طولانی  برای بیان برنامه بعد از شام است . در بخش دیگری از حیاط این مرکز جایی را آراسته بودند با صندلی و پرده های هندی . کاری که بوسیله ی آن از هر بیغوله ای سالن همایشی و تالاری برای عروسی می سازند زیبا . این محفل را فقط برای اجرای برنامه توسط یک گروه موسیقی برپا شده بود . بی هیچ مقدمه ای و بی هیچ سخنرانی . 
این گروه متشکل بود از تقریبا ده نفر که هم از پیر مردان و جوانان . لباس های بلند سفید با کلا هایی و بعضا جلیقه های خاکی رنگ  .  برخی از پیرمردها چنان تکیده و آفتاب سوخته بودند که گویی از سر مزرعه ی کشاورزی آمده اند .  تنها آلات نوازندگی آن ها دایره بود در دست چهار - پنج نفر و  چند  میکروفن .  
بیش از ده  قطعه اجرا کردند و هر قطعه را یک نفرشان تک خوانی می کرد و باقی  همراهی و همخوانی . نه بهره مند از حنجره ی داوودی بودند  و نه  مجهز به آلاتی از ضرب و نوازندگی که بتواند با « گوشه » ای « شور  » ی بیافریند در « دستگاه » ی اما سادگی و بی پیرایگی و صمیمیت آن ها در بیان مضامین - که دل مخاطبان  را با خودشان همراه کرده بود- در این گروه موج می زد که می دیدی مخاطبان آخر ابیات را با آنان همنوایی می کنند .
وقتی تک نواز بیتی را می خواند با او همنوایی می کردند و وقتی نوبت همخوانی می شد بر روی دو زانو بر می خواستند و با اشاره ی دست و با خیره شدن به چشمان مخاطبان معنا را منتقل می کردند . پیرمردی از این جمع وقتی با ابیات اوج می گرفت بر می خاست وتا میانه ی حضار می آمد و بر می گشت .  
من که معنای اشعارشان را نمی دانستم همه ی این یک ساعت ونیم را نشستم و لذت بردم . عجب با زبان دلم هماهنگ بود این شور و شوقشان . هنوز حلاوت همخوانی و هیجانهایشان در روان من ساری و جاریست . آن چهره ی پیرمرد تکیده  که با دست های لاغر و رنگ سیه چرده اش بر روی دو زانو بر می خاست و با اشارت دستانش معنا را در کام دل مخاطبان می ریخت با من حرف می زند .شاید این مصراع  گویای زبان دل من باشد  که :  هم دلی از همزبانی بهتر است ..

رسم زیبای مخاطبان هندی - که اغلب از اهل فضل و دانش بودند - هم این بود که وقتی لذت وافری از برنامه ای می بردند وجهی ( ۱۰ ، ۲۰ ، ۵۰  روپیه ) را به دستان کسی از جمع که خاطر او را می خواستند می گذاشتند ودست در دست او وجه را در سبد این گروه می انداختند . چیزی شبیه شاباش خودمان . گاهی می شد فردی ۱۰ - ۱۵ بار این کار را تکرا می کرد مثلا دانشجویی دست استادش را همسری دست همسرش را دوستی دست دوستش را . این کار زمانی بیشتر می شد که شعر زیبایی را می خواندند و دل جمع را با خود همراه می کردند .

***********

این روزها نامزدهای انتخاب هم شور گرفته اند و دارند در ساز می نوازند . هر کدام تلاش می کند آهنگی را بنوازد که که خلق را به خویش جلب کند . برخی آنچنان تصنعی که هر چه هم زور می زنند موجی نمی آفرینند . باید دید کدامیک از این ها ترانه ای را خواهد سرود که با درد ها و آلام و آمال این مردم هماهنگ خواهد شد و آنان را پای صحبت های خود خواهد نشاند حتی اگر زبان او را ندانند . حتی اگر بیان و ادبیات سخنانش را نتوانند درک کنند اما بتوانند به صداقت نگاه او ایمان بیاورند و سرود او با با زبان دل آن ها هماوا باشد . آن روز است که هر کس دست عزیز خویش را خواهد گرفت و برگ رای را به سپاس از صداقت و صمیمیت در سبد او خواهد انداخت .