آبروي همه مسلمانان ...
بسم الله الرحمن الرحیم

ديشب اين طبع، بيقرارِ شما
خواست عرض ارادتي بکند
دست کم از دل شکستهتان
واژههايم عيادتي بکند
چشم بد دور، عمرتان بسيار
کس نبيند ملالتان آقا!
ما نمرديم خون دل بخوري
تخت باشد خيالتان آقا!
چيست روباه در مصاف شير؟!
چه نيازي به امر يا گفته؟!
تو فقط اَبرويي به هم آور
ميشود خواب دشمن آشفته
هست خاموشيات پر از فرياد
در تو آرامشي است طوفاني
اَلَّذِي اَنزَلَ السَّکينَة تو را
کرده سرشار از فراواني
واژهها از لبت تراويدند
پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفريدند در دل مردم
عزت، آمادگي، حماسه، حضور
اين حماسه همه ز يمن تو بود
گرچه از آنِ مردمش خواندي
رهبرا! تا ابد ولي محبوب
در دل عاشقان خود ماندي
سهم دلدادگان تو سَلوي
قسمتِ دشمنان تو سجّيل
رهبري نيست در جهان جز تو
که ز امّت چنين کند تجليل
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف ، با شعور ، با باور
جاري است انقلاب چون کوثر
هان! فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر
گرچه در باغ سينهات داري
لطفها، مهرها، محبّتها
گفتي اما نميروي چو حسين
تا ابد زير بار بدعتها!
ناگهان در نماز جمعه ي شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لبها
ذکر * يا صاحب الزمان (عج) * گل کرد
جان ايران! چه شد که جانت را
جان ناقابلي گمان کردي؟!
آبروي همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردي؟!
جسم تو کامل است، ناقص نيست
ميدهد عطر يک بغل گل ياس
دستت اما حکايتي دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِّي العباس!
جواد محمّدزماني
بسم الله الرحمن الرحیم