بسم الله الرحمن الرحیم

 

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری

رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم :
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری

 

پی نوشت:

۱- متولد دوم خرداد ۱۳۵۵ . در روستایی به نام ده کوثر . آن طفل کوچک روستایی ، امروز سی وچهار ساله شد . خدا رحمتش کند انشاء الله .

۲- و این شعر قیصر امین پور چه زبان حال شیرینی است از برای من. خداوند او را قرین رحمت کناد.

۳- برای شادی روح ما فاتحه با صلوات