بسم الله الرحمن الرحیم


ای که از ماذنه ی نیزه تو قــرآن خواندی
بـــر کــــویر دلشان آیه ی باران خواندی

«چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی
آن شب قدر»که تو سوره ی رحمان خواندی

خواهرت منظره ی عشق تماشا می کرد
لَحَـــظاتی که اذان با تن عریـــان خواندی

سر گلدسته ی دست تو اذان ،اصغر گفت
به نمازی که درآن معرکه ، میدان خواندی

نعش خورشید که دردشت به خون غلطیده
خـود بیاور ز چه پس خیل جوانان خواندی ؟!

تا ابد نام تو در مصحف دل ها جــــاریست
ای کـــه از ماذنه ی نیزه تو قــرآن خواندی

 

حسین مولوی ده کوثری
۱۱/۹/۹۰
اراک