تجلی جمال الهی
خدا
فاطمه
مادر
همسر
دختر
هیمنه ی شب راشکستی با آفریدن نور ....
طاق ظلمت شکاف برداشت با صاعقه ای که بر دل کویرِ تشنه باران نشاندی .
بنازم نازشستت را
چه بهانه ای دارند این مردم که در کوچه پس کوچه ی رذالت جاهلیت بماند .
و تن دخترکان را زنده زنده به باتلاق کوتاه بینی خویش بسپارد ....
بنازم ، حق داری بنشینی در عرش کبریایی ات و تماشا کننده ی قد وبالای بهترین آفریده ات باشی و بر فرشتگانت بانگ تفاخر زنی که :
فتبارک الله احسن الخالقین
این فخر فروشی برازنده ی توست ...
شب پرستان را بنگر ، هنوز دل بسته ی آنند که این ستاره بی فروغ ماند و ابتر باشد
ذهن کورشان وفکر کوتاهشان چقدر ابتر است .........
نشناخته اند ستاره دنباله دار در مسیر تاریخ را با همایل بلند کوثریت سوره کوثر ...
خفاش را یارای دیدن صبح صادق فاطمی نیست
بنازم ناز شستت را
تو که خدایی
نه
تو که خدای فاطمه ای
این خانه را بنگر که غرق نور و فرشته است ...
لحظه به لحظه در آن نور می بارد و فرشته نازل می شود
آن چهار زن بلند بالا که هستند ؟
آنان که به بهشتیان می مانند در خانه خدیجه چه می کنند؟؟؟
مریم دختر عمران ،آسیه همسر فرعون ، ساره همسر ابراهیم وکلثوم خواهر موسی ...
مگر خدیجه آبستن کیست که قابله هایش را گل های سر سبد زنان عالم مقدر کرده است؟
این آب کوثر ، ابریق بهشتی و جامه های آمده از بهشت که سرشار از بوی مشک وعنبرند همه مقدمه نزول اجلال توست که در دستان این زنان به انتظار صف کشیده اند ....
عقد ثریایی « لولاک لما خلقتک الافلاک ولولا علی لما خلقتک ولولا فاطمة لما خلقتکما » مبارک بادت ای بانوی بهشتی !
تورا آفرید تا بهانه ای باشی برای آفرینش خلقت وگرنه خدا که خود گنج مخفی بود شناخته نمی شد.
نمایشگاه ِ کمالات خداوندی !
اگر تو را نمی آفرید جلال وجمال الهی خویش را در چهره و وجود چه کسی تصویر می کرد وظهور می داد؟؟؟
طول زندگیت کوتاه بود اما :
این عرض زندگی توست که به پهنای مقدرات خداست .
خدا با آفریدن تو محملی برای ظهور خویش یافت...
خوش به حال تو که دختر پدری و مادر پدر و جگر گوشه ی او .
پدر هر وقت تورا می دید از تو بوی بهشت را استشمام می کرد ...
شاید ظرفیت ما کم بود وگرنه می گفت:
فاطمه همان بهشت خداست....
مادر ...
واژه ای در هاله ای از نور ومهر پیچیده ....
به شکست می کشانیم
نه مرا ...
هر که در مقابل تونشست وبه چشمهای تو خیره شد در خود شکست ...
ومن طفل کوچکِِ کوچک ِکوچکِ توام مادر !
با دست های نازنینت اشک هایم را پاک مکن
بگذار روان باشد
این تنها هدیه ی من است که از عمق جان نثار تو می کنم
مادر .....
بهشت من !
خاک پای تو بهشت من است وسرمه چشمان من که فرمود :
الجنه تحت الاقدام الامهات
مرا باز هم برزانوی خویش بنشان و با دست های جان بخشت موهایمرا شانه کن
مثل همان کودکی هایم
دلتنگ نوازش توام ....
دلم می خواهد بیمار نگاه تو باشم وتو به بالینم شب تا صبح برای پرستاری بیدار باشی
مادر مرا ببخش
ببخش که من هر چه خواسته ام برای خودم بوده است ...
تو را هم برای خود می خواهم...
این از خودخواهی های من است
روز مادر هم برای آرامش دل خویش است که به دیدنت می آیم
من چقدر خود خواهم مادر
وتو چقدرکریم و نازنینی بی هیچ چشمداشتی
همسر م !
ریحانه منی ....
خدا لباس وپوشش من قرار داد تورا (هن لباس لکم وانتم لباسهن)
ومایه آرامش من (لتسکنوا الیها )
تو هم بهشت منی ......
نگار من!
آیینه جمال خداوندی در جسم وجان تو پیداست
بهارِ عمر من در سایه سار وجود تو به بار نشست...
تو نه نیمه ونه شریک زندگی من که همه ی زندگی ووجود منی ...
بی وجود تو از من هیچ زاییده می شود
ولی با تو همه چیز برایم نو به نو متولد می شودو جان می گیرد ..
بهار با تو پیوندی ابدی دارد
تویی که به زندگی من شور می بخشی
نشاطِ جوانی ام !
دلدار من !
پناهگاه منی آنگاه که در مقابل زندگی کردن کم می آورم
پس تو همیشه برای من بمان
واما دختر* .............
نازدانه....
دردانه.......
جریان رحمت خدا در زندگی است .....
خوش به حال آنان که این رحمت را دارند و قدر می شناسند.....
اگر قرار باشد زندگی تجسم یابد بی شک جلوه جمالش در چهره دختر ظاهر خواهد شد
آرامش پدر
انیس مادر
فرشته خداوند در زمین
چشم بصیرت می خواهد
اگر غیر از این بود خدا ترجیح می داد بهترین بندگانش پیامبر اعظم (ص) را هم برخوردار کند از آن
بگذر که ما هنوز در عصر جاهلیتیم ...
گفته اند پسر نعمت است و دختر رحمت
خداوند از نعمت ها کسی را دریغ نمی کند آنگاه که در جلوه رحمان بودن ظاهر شود
اما
رحمت جلوه خاص خداست بر بندگان خاص....
این رحمت هم خودش جلب کننده نعمت دیگری است....
که داماد خوب از پسر که نعمت است برتر است
در چهره علی (ع) بنگر ،داماد نازنین پیامبر (ص).....
مبارک باد بر آنان که خدا بر خانه های پر مهرشان برای همیشه رحمت نازل کرده
خوش به حالشان .............
پی نوشت :
بخش واما دختر به پیشنهاد مدیر محترم دلنوشته های یک خانم مدیر به این مجموعه اضافه شد که از این مادر محترمه تشکر می کنم که به خاطر ما آورد.





بسم الله الرحمن الرحیم